کد مطلب:28635 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

صف آرایی برای نبرد












2441. تاریخ الطبری - به نقل از ابو عبد الرحمان سُلَمی -:در صِفّین از عمّار بن یاسر، خطاب به عمرو بن عاص شنیدم:همانا با صاحب این پرچم، در حالی كه همدوش پیامبر خدا بوده ام، سه بار جنگیده ام؛ و این، بار چهارم است كه از آن سه بار، نیكوتر و پرهیزگارانه تر نیست.[1].

2442. وقعة صِفّین - به نقل از اسماء بن حَكم فزاری -:در صفّین، همراه علی بن ابی طالب علیه السلام، زیر پرچم عمّار بن یاسر بودیم. نیم روز بود و ما پارچه ای سرخ را سایبانِ خود كرده بودیم كه مردی پیش آمد و با نگاه به چهره ها از سراسرِ صف گذشت تا به ما رسید و گفت:كدام یك از شما، عمّار بن یاسر است؟

عمّار بن یاسر گفت:این است عمّار!

گفت:ابویقظان؟

گفت:آری.

گفت:مرا از تو نیازی است. آن را آشكار بگویم یا پنهان؟

گفت:هرگونه كه خود می خواهی.

گفت:نه! آشكارا می گویم.

گفت:پس سخن آغاز كن!

گفت:من از خاندان خود جدا شدم، در حالی كه با بینش دریافته بودم آنچه ما بر آنیم، حق است و در گم راهیِ این گروهِ [ مقابل] و بر باطل بودنشان تردید نداشتم. تا شب پیش كه اینك در صبحگاهِ آنیم، بر همان بینش بودم. چون اذان گوی ما پیش آمد و ندا سرداد و به یكتایی خداوند و پیامبری محمدصلی الله علیه وآله شهادت داد و [ مردم را ]به نماز فراخواند، اذان گویِ آنان نیز همین گونه ندا سرداد. آن گاه، نماز برپای گشت و ما همه، یك نماز گزاردیم و یك سان دعا خواندیم و یك كتاب را تلاوت كردیم، در حالی كه پیامبرمان نیز یكی است. در این شب، شك مرا درگرفت و شب را بدان سان كه جز خدای، كس نداند، به صبح آوردم. سپس روی سوی امیر مؤمنان علی علیه السلام نهادم و این را به او گفتم. فرمود:«آیا با عمّار بن یاسر دیدار كرده ای؟»

گفتم:نه.

فرمود:«پس به دیدار او رو! بنگر كه چه می گوید و از او پیروی كن». از این رو، نزد تو آمده ام.

عمّار به او گفت:آیا صاحب این پرچم سیاه را كه برابرِ من است، می شناسی؟ آن پرچم، از آنِ عمرو بن عاص است كه من سه بار، همراه پیامبر خدا با [ صاحبان] آن پرچم جنگیده ام و این، بار چهارم است كه [ نه تنها] بهتر و نیكوتر از آن سه نیست، بلكه بدترین و گناه آلودترین آنهاست. آیا بدر و اُحُد و حُنَین را شاهد بوده ای یا پدرت در آنها حضور یافته و تو را از آنها خبر داده است؟

گفت:نه.

گفت:در جنگ های بدر و اُحد و حُنین، جایگاه ما، زیر پرچم پیامبر خدا بود و اینان (سران سپاه مقابل) زیر پرچم احزاب مشرك قرار داشتند. آیا آن لشكر و افرادش را می بینی؟ پس خدای را سوگند، آرزو داشتم همه كسانی كه همراهِ معاویه به جنگ ما آمده و از كیشِ ما جدا گشته اند، پیكری واحد بودند و من، آن را از هم می دریدم و گردن می بریدم. به خدا سوگند كه خون همه ایشان، حلال تر از خون گنجشك است. آیا تو [ ریختن] خون گنجشك را حرام می دانی؟

گفت:نه؛ بلكه حلال است.

گفت:اینان نیز خونشان حلال است. آیا بر این باوری كه [ حقیقت را] برایت آشكار كردم؟

گفت:هر آینه، [ حقیقت را] برایم آشكار كردی.

گفت:پس هر كدام را كه می خواهی، برگزین!

سپس مرد، روانه شد. عمّار بن یاسر وی را فرا خواند و گفت:بدان كه آنان ما را به شمشیر می زنند تا این كه باطلگرایانِ شما [ كه در لشكر علی علیه السلام هستند ]به تردید می افتند و می گویند:اگر ایشان (یاران معاویه) بر حق نبودند، بر ما چیره نمی شدند. خدای را سوگند، آنان حتّی به قدر خاشاكی كه در چشم مگسی افتد، بر حق نیستند. خدای را سوگند، اگر آنان ما را به شمشیر بزنند، چندان كه به نخلستان های هَجَر[2] برانندمان، باز یقین دارم كه ما بر حقّیم و آنان بر باطل.

به خدا سوگند، هرگز صلحی درست برقرار نمی شود، مگر آن كه یكی از دو طَرَف از دل و جان اعتراف كند كه كافر است و طرف مقابل بر حق است و كشتگان و مردگانش در بهشت اند. و دیری از روزهای دنیا نمی گذرد كه آنان، گواه خواهند بود كه مردگان و كشتگانشان در بهشت اند و مردگان و كشتگانِ دشمنانشان در آتش اند و زندگانشان بر باطل.[3].

2443. مُسنَد ابن حنبل - به نقل از عبد اللَّه بن سَلَمه -:در جنگ صفّین، عمّار را دیدم كه پیری بود كهن سال، با چهره گندمگون و قامتی بلند و در دست لرزانش نیزه ای داشت و می گفت:سوگند به آن كه جانم به دست اوست، من همدوشِ پیامبر خدا، سه بار علیه [ افراد زیر] این پرچم [ كه در دست عمرو بن عاص است ]جنگیده ام و این، چهارمین بار است. سوگند به آن كه جانم به دست اوست، اگر ما را چنان بزنند كه به بالا دستِ هَجَر پرتابمان كنند، باز می دانم كه اصلاح خواهانِ ما بر حقّ اند و ایشان در گم راهی اند.[4].









    1. تاریخ الطبری:40/5، الكامل فی التاریخ:381/2.
    2. شهری در یمن. خرما را بدان منسوب كنند. (لغت نامه دهخدا:20702/14)
    3. وقعة صفّین:321، بحار الأنوار:424/491/32، شرح نهج البلاغة:256/5.
    4. مسند ابن حنبل:18906/480/6، مسند أبی یعلی:1607/262/2.